خاطرات من و دردونه هام« محمد یاسین و ثمین»

خاطرات من و دردونه هام« محمد یاسین و ثمین»

این وبلاک درباره. خاطرات من با فرزندان. عزیزم هست
خاطرات من و دردونه هام« محمد یاسین و ثمین»

خاطرات من و دردونه هام« محمد یاسین و ثمین»

این وبلاک درباره. خاطرات من با فرزندان. عزیزم هست

شیطنت های یاسین و ثمین .حسادت های کودکانه.

سلام امروز که این خاطره رو مینویسم ۲۰ خرداده و روز پنج شنبه اس .واقعیت اش خیلی وقت بود می خواستم بیام نوشته جدید بزارم اما اینقده مشغله کاری دارم که اصلا وقتی برام نمیمونه بتونم بیام پای نت یکی دیگه از دلیل هاش هم این بود که نمیتونستم عنوان مناسبی برای  دلنوشته ام پیدا کنم خاطرات هم زیاد میشه اصلا نمی دونم از کجا شروع به نوشتن کنم.جونم براتون بگه که از وقتی تابستون شده شیطنت های یاسین دو برابر شده تقریبا چون دیگه مدرسه ایی نیست که نصف روز سر گرمش کنه.از یه طرف هم ثمین شیرین کاری هاش شروع شده همین که یاسین ببینه یکی بهش جلب توجه میکنه سریعا میره سمت اش و خیلی ریز بچه رو اذیت میکنه جوری که خیلی باید دقت کرد تا متوجه شد مثلا دست ثمین زیر دستشه داره قربون صدقه اش میره اما دستش رو هم فشار میده با صدای جیغ بچه میفهمیم که بعله محبتت داداشش گول کرده.حالا همه اینا در حالیه که منو و باباش اصلا جلو روش قربون صدقه ثمین نمیریم اما در کل بچه های زمونه حالا خیلی باهوشن و با کوچکترین حرکتی دست ما بزرگترا رو میخونن .ثمین دیگه تند تند سینه خیز میره جدیدا هم پاش رو یه پله بالاتر گذاشته و میخواد از جاهایی که یکم بالاتر هم هستن بالا بره و سینه خیز بره  مثلا از تو آشپزخانه به پذیرایی که قد یه پله بلندی داره  یوقتایی موفق میشه و بعد پنج دقیقه میاد بالا.اما یوقتایی هم ناامیدانه راهش رو عوض میکنه و دور میزنه برمیگرده همیشه وقتی از اوانایی که دو تا بچه داشتن این جمله رو می شنیدم که میگفتن دو تا بچه خیلی سخت تره پیش خودم می گفتم مگه چه سختی داره اینهمه همه ازش مینالن الان که خودم افتادم تو مسیرش میبینم واقعا سخته پوست آدم کنده میشه مخصوصا که من عاشق هر دو بچه ام هستم ‌ دوست دارم از همه لحاظ خوب بزرگ بشن.از یه طرف دوس ندارم یاسین زیاد پای آی پد و موبایل و اینا بشینه و روی یادگیریش اثر کنه منم مدام توی نت دنبال بازی های جدید .کاردستی های جدید و نقاشی های خلاق واسش هستم از یه طرف هم زمانی که باید باهاش بگذرونم تا بشینه کنار من و این کارا رو  با هم انجام بدیم خیلی کم دارم خودش هم تنهایی قبول نداره بشینه بازی کنه که البته حق هم داره و حوصله اش سر میره طفلک. اینجا براتون عکس نقاشی های خلاق با شکل دست رو که بایاسین کشیدم و اون کامل کرده و رنگ آمیزیش کرده رومیزارم.اصلا فکر نمی کردم یاسین پسر آروم و مودب من بخواد به بچه کوچولویی چون ثمین حسادت کنه خیلی وقتها ثمین همش کنار خودمه مثلا آشپزی میکنم تو آشپزخانه کنار منه از همه بدتر اینکه  یاسین با چثه کوچیکش ثمین رو هم بغل میگیره و میره و من چندین دفه بهش توضیح دادم که تو کوچولویی و این بچه برات بزرگه و بغلش نکن اما به گوشش نمیره که نمیره .خیلی وقتا هم برعکس حسادتهاش کلی به خواهرش محبت میکنه و بوسش میکنه و بغلش میکنه یا میخواد غذا دهنش بزاره در کل با وجود همه سختی هاش راضی ام .یوقتایی خودم با اینهمه دغدغه و کار خونه ودو تا بچه خسته میشم و حس افسردگی بهم دست میده میبینم کار من فقط بچه داری و خونه داریه و با اینهمه مشغله فعلا نمیتونم برم کلاسی اسم بنویسم فقط باید منتظر باشم ثمین یکم بزرگتر بشه بیشتر بتونم به خودم برسم ولی باز هم شاکرم .راستی تا یادم نرفته بگم که کلاسای خلاقیت و ژیمناستیک تابستون یاسین جون از اول تیر شروع میشه و کمتر تو خونه حوصله اش سر میره.یه موضوعی هم هس که اینسری ذهن ام رو خیلی درگیر کرده دهن ثمین دختر گلم برفک زده رفتم از داروخانه داروش رو گرفتم و استفاده کردم براش کامل بهبود پیدا کرده اما دوباره برگشته یدفه ایی هم محل پوشکش کامل قرمز و دون دون شده دندون های بالاش هم در اومدن تو این چن روز اخیر نمیتونم اینا علامت های در اومدن دندونه حساسیته چیه؟! خیلی خسته ام واسه سوختگی پای دخترم همه کار کردم مرتب پوشکش رو تعویض کردم مدل پوشک اش رو عوض کردم ضدحساسیت گرفتم پاهاش رو با عرق کاسنی شستم چن مدل کرم سوختگی پا گرفتم که آخریش زینک اکساید فیروز بود اما هیچ کدوم از اینا بهترش نکردن ثمین اذیت نیس و گریه نمی کنه اما بعد یه هفته التهاب و قرمزی پاهاش نمیره قراره تا شنبه ببریمش،پیش متخصص اطفال اما اگه راهنمایی تا تجربه ایی دارید خوشحال میشم در اختیارم بزارید بلکه موثر باشه.

از کارای جدید ثمین بگم که از وقتی که سه تا دندون بالاش جوونه زدن مدادم دندون قروچه میکنه منم واسه جلوگیری از اینکارش لثه گیر weeبراش گرفتم نمی دونم چیکار کنم دندون قروچه کردن از سرش بیافته.کلمه ننه ننه رو مرتب میگه .خیلی هم باباییه جوری که من باورم نمیشه.

ببخشید دلنوشته این دفه ام حسابی طولانی شد دراخر هم چن تا عکس از ثمین و دو تا فسقل هام میزارم

خوشحال میشم با نظراتتون همراهیم کنید دوستان عزیزماین عکس ثمین جوونه  که. رفتیم بودیم باغ عمه جون بیرون از شهر 

نظرات 3 + ارسال نظر
مامان خدیجه چهارشنبه 2 تیر 1395 ساعت 15:12 httphttp://nonijoon.niniweblog.com/

سلام خوبی ماشا... چه زود گذشت ودخترت چقدرنازه
دلم برات تنگ شده التماس دعا

سلام .آره خدیجه جون .
نظر لطفته که ثمین رو قشنگ میبینی گلم
خیلی دلتنگت بودم .محتاجیم به دعا

صبا دوشنبه 24 خرداد 1395 ساعت 06:37 http://atrebeheshti.blogsky.com

سلام الهه جون
راستش اینقدر عکسها حجم بالایی دارن خیلی وبت کند شده و اصلا نتونستم مطلبت رو بخونم و به سختی تونستم این پیامو بذارم برات اگه میتونی حجم عکسا رو کم کن ولی نه اونقدر کوچیک که واضح نباشن
عکساکه حجم بالا داشته باشن صفحه وبت درست لود نمیشه
البته عکسا خیلی خوشگل بودن و هنرمندی آقا یاسین رو نشون میدادن

سلام.صبا جون من نمی دونم چطوری باید سایز عکس رو کم کنم فقط بلدم آپلود کنم اگه راهنماییم کنید ممنون میشم در مورد نقاشی های یاسین هم نظر لطفته گلم.سعی میکنم یاد بگیرم حجم عکسام رو کم کنم

نسیم شنبه 22 خرداد 1395 ساعت 07:26 http://ghasedakemehr.blogsky.com/

ای جااانم این جوجه های نازو قربون. نویان هم لج که میکنه میگه نه نه نه (na na na) حسادت ها هم تا حدی طبیعیه فقط باید پدر و مادر مواظب باشن که تشدید نشه و محبت جایگزینش شه. موفق باشی عزیزم. فرشته ها رو ببوس

سلام نظر لطفته نسیم جوون.آره باید خیلی مراقب باشم بین شون حسادت پیش نیاد البته یاسین بیشتر شیطنت میکنه تا حسادت ثمین هم حسابی شیطون شده

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.